«حرم» را «قتلگاه» عشق دیدیم
غمی در جان ـ عزایی در جهان است
مصیبت در زمین و آسمان است
سیه پوشیده در سوگی بلندیم
به سر، شال عزا باید ببندیم
خروش یا رضا یک باره کردیم
به سر، زنجیرها را پاره کردیم
غروب شمس و ماه عشق دیدیم
حرم را قتلگاه عشق دیدیم
ببین چون سیل گل، پیر و جوان را
خروش جان و فریاد جهان را
به لب، تا نوحه خوان، نام رضا برد
مرا از عالم خاکی کجا برد؟
چرا نام رضا، دیوانه ام کرد
شدم گیسو و دستی شانه ام کرد
غمی پرپر نموده لاله ام را
خبرکن اهل بیت ناله ام را
تمام دسته گلها، رشک بردند
کنار اهل بیت اشک بودند
دوباره در حرم، گلگون بدن شد
گل سرخی که اهل البیت من شد
سر شکم شعله ای سرکش گرفته است
گل زیبای من آتش گرفته است
برای عشق و ایمانم، محک بود
گل من نذری باغ فدک بود
به صورت، رنگی از مولا گرفته است
گل من، بویی از زهرا گرفته است
زمین طوس را گل مرگی آمد
فدک را ثلمه، بی برگی آمد