ریسمان های محکم الهی ،ستاره های هدایت و کشتی های نجات، اهل بیت رسولی هستند که در راستای هدایت خلق جان خود را در خطر آورد، خاندانی که اشک همدم دائمی آنان و آه مونس همیشگی ایشان بود.
غم محبوب ،این کم ترین قلم را نیز در اشک و آه چرخاند و از اشک های همیشه جاری محبان اهل بیت ، نقش هایی بر دفنر دل زد.
مهدی جان اعتراف میکنم که نور خدا و علت خلقت عالم تویی و من «اشرقت الارض بنور ربکم» را با تمام وجود میگویم.
ای که باران از ابرها می بارانی و مانع افتادن آسمان بر زمین میشوی ، قطره ای از باران معرفت خود را هم بر قلب ما بریز.
ای هم سخن شب های تار فاطمه، ای سنگ صبور ، ای همدم و هم راز چه عجب دارد اگر در هنگامه ی آتش و دود ، آن لحظه که هیزم های نفرت و انتقام پشت در خانه ی وحی آتش گرفت، آن لحظه که یک دامن گل یاس بین در و دیوار ، سوخته بود.همان لحظه که غنچه ها را با مسمار چیدند ، مادرت نام مهدی را صدا کرده است ،آخر آن روز دستهای پدرت علی(ع) بسته بود.
مهدی جان، ای طالب خون خدا ، روزی که آقا و سرور شهیدان عالم، خون گلوی نازک علی اصغر را به آسمان پاشید ، اشک های نهانی و بغض فرو خورده اش تو را صدا می زد، و زینب نیز با باد تو ، تازیانه را تحمل می کرد ، اگر امید به آمدن تو نبود آیا امکان داشت زنی تنها ، بعد از تحمل تشنگی و هفتاد و دو داغ ، بعد از تحمل دویدن در بیابان های پر خار و جمع کردن کودکان یتیم از بن خارها ، در حالی که بدن عزیزانش زیر نور ماه می درخشید به نماز شب بایستد؟؟!!
قلم بتراشم از هز استخوانم
مرکب گیرم از خون رگانم
بگیرم کاغذی از پرده ی دل
نویسم بهر یار مهربانم
(السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین).
اللهم عجل لولیک الفرج ……الهی آمین.