سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ کس چیزى را در دل نهان نکرد ، جز که در سخنان بى اندیشه‏اش آشکار گشت و در صفحه رخسارش پدیدار . [نهج البلاغه]
السلام علیک یا حسین تشنه لب
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» این عکس رو ببنید و خودتان قضاوت کنید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( چهارشنبه 84/12/10 :: ساعت 4:20 عصر )
»» عبرت های عاشورا

به نظر بنده، موضوع عاشورا، از این جهت کمال اهمیت را دارد که فداکارى و از خودگذشتگى‏اى که در این قضیه انجام گرفت، یک فداکارى استثنایى بود. از اوّل تاریخ اسلام تا امروز، جنگها و شهادتها و گذشتها، همیشه بوده است و ما هم در زمان خودمان، مردم زیادى را دیدیم که مجاهدت کردند و از خود گذشتگى به خرج دادند و شرایط سختى را تحمّل کردند. این همه شهدا، این همه جانبازان، این همه اسراى ما، آزادگان ما، خانواده‏هایشان و بقیه کسانى که در سالهاى بعد از انقلاب یا اوان انقلاب فداکارى کردند، همه جلوِ چشم ما هستند. در گذشته هم حوادثى بوده است و در تاریخ آنها را خوانده‏اید. اما، هیچ کدام از این حوادث، با حادثه عاشورا قابل مقایسه نیست؛ حتّى شهادت شهداى بدر و احد و زمان صدراسلام. انسان تدبّر که مى‏کند، مى‏فهمد چرا از زبان چند نفر از ائمّه ما علیهم‏السّلام، نقل شده است که خطاب به سیدالشهدا علیه‏الصّلاةوالسّلام فرموده‏اند: «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه»؛ یعنى هیچ حادثه‏اى مثل حادثه تو و مثل روز تو نیست. چون عاشورا یک واقعه استثنایى بود. لُبّ و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایى که همه جاى آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسین‏بن‏على علیه‏السّلام براى نجات اسلام قیام کرد و در این دنیاى بزرگ، هیچ‏کس به او کمک نکرد! حتّى دوستان آن بزرگوار، یعنى کسانى که هر یک مى‏توانستند جمعیتى را به این میدان و به مبارزه با یزید بکشانند، هر کدام با عذرى، از میدان خارج شدند و گریختند! ابن‏عبّاس یک‏طور؛ عبداللَّه‏بن‏جعفر یک‏طور؛ عبداللَّه‏بن‏زبیر یک‏طور؛ بزرگان باقى‏مانده از صحابه و تابعین یک‏طور... شخصیتهاى معروف و نام و نشان‏دار و کسانى که مى‏توانستند تأثیرى بگذارند و میدان مبارزه را گرم کنند، هر کدام یک‏طور از میدان خارج شدند. این، در حالى بود که هنگام حرف زدن، همه از دفاع از اسلام مى‏گفتند. اما وقتى نوبت عمل رسید و دیدند که دستگاه یزید، دستگاه خشنى است؛ رحم نمى‏کند و تصمیم بر شدّت عمل دارد، هرکدام از گوشه‏اى فرار کردند و امام حسین علیه السّلام را در صحنه تنها گذاشتند. حتى براى این‏که کار خودشان را توجیه کنند، خدمت حسین‏بن‏على علیه‏السّلام آمدند و به آن بزرگوار اصرار کردند که «آقا، شما هم قیام نکنید! به جنگ با یزید نروید!»


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 84/12/7 :: ساعت 2:49 عصر )
»» به یاد 6 ماهه

یه بچه ای رو دیدم خیلی نوشابه دوست داشت .

 

تا جلوش میگفتی کوکاکولا ، بهونه میگرفت . میگفت منم میخوام .

 

کاری نداشت شبه ، نصفه شبه . نمیفهمید بسه زبون .

 

مامانش بهم میگفت کاشکی بهش یاد نداده بودم بگه کوکاکولا .

 

حالا من نه روضه خونم و نه بلدم .

 

اما به خودم فکر کردم گفتم شاید حسین هم اون روز به خودش میگفت

 

کاشکی بهش یاد نداده بودم بگه آب .

 

چون هر یه باری که با اون لب کوچیک و خشکش میگفت آب

 

همه ی وجودم آب میشد و میرفت توی زمین .

 

بمیرم برای عباس

 

آخه هر دفعه ای که علی اصغر میگفت آب همه ی نگاه ها به

 

عباس ختم میشد .

 

بمیرم واسه عباس .

 

الهم الرزقنا شهادة فی سبیل الحسین (ع)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( یکشنبه 84/12/7 :: ساعت 2:48 عصر )
»» امام زمان (عج) خطاب به امام حسین(ع)

سلام بر تو) سلام کسی که اگر در کربلا با تو می بود با جانش در برابر تیزی شمشیر ها از تو حفاظت می کرد و نیمه ی جانش را به خاطر تو به دست مرگ می سپرد.

 

ریسمان های محکم الهی ،ستاره های هدایت و کشتی های نجات، اهل بیت رسولی هستند که در راستای هدایت خلق جان خود را در خطر آورد، خاندانی که اشک همدم دائمی آنان و آه مونس همیشگی ایشان بود.

غم محبوب ،این کم ترین قلم را نیز در اشک و آه چرخاند و از اشک های همیشه جاری محبان اهل بیت ، نقش هایی بر دفنر دل زد.

مهدی جان اعتراف میکنم که نور خدا و علت خلقت عالم تویی و من «اشرقت الارض بنور ربکم» را با تمام وجود میگویم.

ای که باران از ابرها می بارانی و مانع افتادن آسمان بر زمین میشوی ، قطره ای از باران معرفت خود را هم بر قلب ما بریز.

ای هم سخن شب های تار فاطمه، ای سنگ صبور ، ای همدم و هم راز چه عجب دارد اگر در هنگامه ی آتش و دود ، آن لحظه که هیزم های نفرت و انتقام پشت در خانه ی وحی آتش گرفت، آن لحظه که یک دامن گل یاس بین در و دیوار ، سوخته بود.همان لحظه که غنچه ها را با مسمار چیدند ، مادرت نام مهدی را صدا کرده است ،آخر آن روز دستهای پدرت علی(ع) بسته بود.

مهدی جان، ای طالب خون خدا ، روزی که آقا و سرور شهیدان عالم، خون گلوی نازک علی اصغر را به آسمان پاشید ، اشک های نهانی و بغض فرو خورده اش تو را صدا می زد، و زینب نیز با باد تو ، تازیانه را تحمل می کرد ، اگر امید به آمدن تو نبود آیا امکان داشت زنی تنها ، بعد از تحمل تشنگی و هفتاد و دو داغ ، بعد از تحمل دویدن در بیابان های پر خار و جمع کردن کودکان یتیم از بن خارها ، در حالی که بدن عزیزانش زیر نور ماه می درخشید به نماز شب بایستد؟؟!!

 

قلم بتراشم از هز استخوانم

مرکب گیرم از خون رگانم

بگیرم کاغذی از پرده ی دل

نویسم بهر یار مهربانم

 

(السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین).

اللهم عجل لولیک الفرج ……الهی آمین.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 84/12/5 :: ساعت 11:29 عصر )
»» شعر حرم

«حرم» را «قتلگاه» عشق دیدیم

غمی در جان ـ عزایی در جهان است

مصیبت در زمین و آسمان است

سیه پوشیده در سوگی بلندیم

به سر، شال عزا باید ببندیم

خروش یا رضا یک باره کردیم

به سر، زنجیرها را پاره کردیم

غروب شمس و ماه عشق دیدیم

حرم را قتلگاه عشق دیدیم

ببین چون سیل گل، پیر و جوان را

خروش جان و فریاد جهان را

به لب، تا نوحه خوان، نام رضا برد

مرا از عالم خاکی کجا برد؟

چرا نام رضا، دیوانه ام کرد

شدم گیسو و دستی شانه ام کرد

غمی پرپر نموده لاله ام را

خبرکن اهل بیت ناله ام را

تمام دسته گلها، رشک بردند

کنار اهل بیت اشک بودند

دوباره در حرم، گلگون بدن شد

گل سرخی که اهل البیت من شد

سر شکم شعله ای سرکش گرفته است

گل زیبای من آتش گرفته است

برای عشق و ایمانم، محک بود

گل من نذری باغ فدک بود

به صورت، رنگی از مولا گرفته است

گل من، بویی از زهرا گرفته است

زمین طوس را گل مرگی آمد

فدک را ثلمه، بی برگی آمد 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 84/12/5 :: ساعت 11:26 عصر )
»» امام حسن عسکری

 

زندگینامه

 ابومحمد حسن بن علی، امام یازدهم از ائمه عشر (ع) و سیزدهمین معصوم از چهارده معصوم (ع)، پدر بزرگوارش امام هادی (ع) هنگام تولد فرزند، شانزده سال و چند ماه بیشتر نداشت، مادرش بانویی صالحه و عارفه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود. تولدش با اختلاف روایات در ماه ربیع الاول یا ربیع الاخر سال 231 یا 232 ق و بنا به اکثر روایات در مدینه اتفاق افتاده است.

مدت کوتاه حیات امام به سه دوره تقسیم می گردد: تا چهار سال و چند ماهگی امام (و به قولی تا 13 سالگی) از عمر شریفش در مدینه سر برده، تا 23 سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا

می زیسته (او پدر بزرگوارش امام هادی (ع) در محله عسگر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی

 می کردند و به عسگری لقب یافتند) و تا 29 سالگی یعنی شش سال و اندی پس از رحلت امام دهم (ع) در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی بر ستون را بر عهده داشته است.

 

چگونگی انتخاب امام به امامت:

امام هادی (ع) پسر دیگری به نام ابو جعفر محمد داشت که بنا به برخی از روایات از جمله روایتی که شیخ طوسی در کتاب الغیبت آورده مقرر بود امامت شیعه به او برسد و امام دهم به امامت او اشارت فرموده بود....... محمدبن علی مردی  پارسا و مورد احترام اصحاب پدر خویش بود اما این پسر در زمان حیات امام از دنیا رفت و بعضی از شیعیان دین از این بابت به اندیشه فرو رفته از جمله ابوهاشم داود بنی قاسم جعفری گوید من در این اندیشه بودم که امام هادی (ع) فرمود: بلی خداوند بجای ابوجعفر, ابو محمد (امام حسن عسگری (ع)) را امام قرار داد. همچنانکه دربارة اسمعیل (فرزند امام صادق (ع) ) و امام کاظم (ع) چنین شد. این روایت یکی از روایات مهم دال بر نص امامت امام حسن عسگری (ع) است.

امام دهم را برادر دیگری بود به نام جعفر که نزد شیعیان به لقب کذاب معروف شد. بعد از آنکه امام عسگری (ع) از سوی پدر به امامت منصوب گردید. جعفر مدعی وی گردید و شروع به کار شکنی و توطئه گری و فتنه انگیزی بسیار نمود و بعد از رحلت حضرت امام حسن عسگری (ع) دعوی امامت کرد و منکر وجود امام غایب (عج) شد.

 

داستانی از مهابت آن بزرگ:

در حوادث رجب سال 255 ق گفته اند که دو تن از سادات علوی حسنی به نام عیسی بن

محمد و علی بن زید در کوفه شوریدند و عبدالله بن محمد بن داودد بن عیسی را در آن شهر کشتند و عده ای به سبب قتل وی گرفتار و زندانی شدند یکی از این اشخاص ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری است که روایت می کند شبی امام حسن حسن عسگری (ع) و برادرش جعفر را به زندان آوردند و جعفر زاری و بی قراری می کرد ولی حضرت عسگری (ع) او را ساکت می نمود.

در روا یت مذکور آمده است که متصدی زندانی کردن امام، صالح بن وصیف یکی از سرداران معروف بوده است... می گویند عباسیان و منحرفان از آل محمد (ص) بر صالح بن وصیف فشار آوردند که بر امام در زندان سخت بگیرد و او گفت دو تن از شریرترین افراد را مامور این کار کرده است اما با دیدن حسن بن علی (ع) تحول یافته و روی به عبادت و نماز آورده اند وقتی علت این تغییر حالت را از ایشان پرسیدم گفتند: از فیض دیدار امام به این سعادت رسیده ام او تمام روزها را روزه می گیرد و هر شب تا بامداد به نماز می ایستد، با هیچ کس سخن نمی گوید و جز عبادت به کاری دیگر  نمی پردازد مهابت او بدان حد است وقتی که به ما نگاه می کند به لرزه می افتیم و خود را به کلی می بازیم.
 
  

موضع علمی و آموزشی امام:

ـ مواضع علمی او (ع) در پاسخهای قاطع و استوار در مورد شبهه ها و افکار کفر آمیز و بیان کردن حق، باورشان مناظره و گفتگوهای موضوعی و مناقشه ها و بحثهای علمی، و همزمان با آن فعالیتها،‌ کوششهای دیگر از قبیل صادرکردن بیانیه های علمی و ... (بوده است)....

ـ کندی (ابویوسف یعقوب بن اسحاق) فیلسوف عراقی در زمان امام (ع) پیرامون متناقضات قرآن،‌کتابی تدوین کرد بوسیله بعضی از منسوبان به حوزه علمی او، ‌با او تماس گرفت و کوشش او را با شکست روبرو کرد وکندی را قانع فرمود که در اشتباه بوده است. کندی توبه کرد اوراق خود را سوزانید.

 

موضع نظارت بر پایگاههای مردمی:

ـ موضع امام (ع) در این زمینه، نظارت بر پایگاههای مردی خود و پشتیبانی از آن پایگاهها و بالابردن درجه آگاهی آنها و مجهز کردن آن با همه اسلوبها و روشهای پایداری و بالابردن به سطح پشتازان متعهد بود.

امام غالباً آنان را هشدار می داد تا در دام عباسیان نیفتد ودر مصائب روزگار از نظر اقتصادی و اجتماعی به علت بدبختیها و رفتار بیرحمانه حکام که با آن روبرو می شدند، به آنان کمک می رسانید.....

ـ برای امام از مناطق گوناگون اسلامی که پایگاههای توده ای او آنجا بود، بوسیله نمایندگان او که در آن مناطق پراکنده بودند اموال بسیار می بردند و امام با دقت بسیار و با روشهای گوناگون

می کوشیدند تا آن امر را کاملاً از چشم دولتیان بپوشاند و به نحوی پنهانی عمل کند....

ـ دولت عباسیان در برابر یاران امام (ع) و در پایگاههایی که پشتیبان ا بودند، قاطعانه و بیرحمانه ایستادگی می کرد و برای از میان برداشتن خط مشی و برنامه امام و پراکندن و اداره کردن یاران او کوششهای فراوان بعمل آورد....

موضع امام درمقابل آن کوششها، پندگویی بود که به یاران دلداری می داد و می فرمود: (تهیدست و با ما بودن، بهتر که توانگر بودن و با غیر ما بودن. کشته شدن با ما، بهتر که زنده بودن با دشمن! ما برای هر کس که به ما پناه آورد،‌ پناهگاهیم و برای آن کس که بخواهد به وسیله ما ببیند، نوریم، و آن کس را که به ما پناه آورده، عصمیتم و هر کس که ما را دوست بدارد بحقیقت در بزرگی و مقام با ما است و هر کس که از ما منحرف گردد، جای او در آتش است)

 

موضع چهارم آماده کردن مسئله غیبت :

ـ  امام حسن عسکری (ع) که به وضوح می دید که اراده الهی برای ایجاد دولت الله بر روی زمین و در برگرفتن همه جهان انسانیت و گرفتن دست مستضعفان در زمین، تا خوف آنان به امنیت خاطر تبدیل گردد و خدای را عبادت کنند و هیچ چیز را شریک او نگیرند .......

ـ براین تعلق گرفته است که فرزندش غیبت کند.......

ـ فعالیت امام حسن عسکری (ع) و برنامه ریزی او در تحقق بخشیدن هدف مزبور به دو کار مقدماتی نیازداشت:

      1-  مخفی کردن مهدی (عج) از چشم مردن و نشان دادن وی فقط به بعضی از خواص

      2-  آنکه به هر ترتیب، فکر غیبت را در اذهان و افکار رسوخ دهد و به مردم بفهماند که این مسئولیت  اسلامی را باید تحمل کنند و مردم را به این اندیشه و متفرعات آن عادت دهند....

بیانیه امام حسن عسکری (ع) سه شکل داشت:

الف) ...... بیانیه های کلی و عمومی درباره صفات مهدی (ع) از قبیل: «وقتی قیام کند، در میان مردم با علم خود داوری خواهدکرد مانند داوری داود که از بینه و دلیل پرسشی نمی کرد».

       ب‌) توجیه و نقد سیاسی در مورد اوضاع موجود، و مقرون کردن آن به اندیشه وجود مهدی (ع) و ضرورت ایجاد دگرگونیها از سوی او و از این قبیل است: «وقتی قائم خروج کند به ویران کردن منابر و جایگاههای خصوصی در مساجد فرمان خواهد داد این جایگاهها به منظور امنیت و محافظت خلیفه از تعدی، و برای افزودن هیبت او در دل دیگران بنا شده است.»

ج‌) اعلامیه های کلی برای پایگاهها و اصحابش که در آن، ابعاد اندیشه غیبت برای آنان و ضرورت آمادگی و عمل به آن از ناحیه روانی و اجتماعی توضیح داده شده بود، تا غیبت امام (ع) و جدایی او را از آنان بپذیرند. امام به ابن بابویه نامه ای نوشت و در آن فرمود: «بر تو باد بردباری و انتظار گشایش، پیمبر فرمود: برترین عمل امت من انتظار کشیدن گشایش است و شیعه ما پیوسته در اندوه است تا فرزندم ظهورکند........»

3-  راه دیگری که امام برای آمادگی غیبت دراذهان مردم انجام داد پنهان نمودن خود و برقراری رابطه با دوستان و طرفداران ازطریق مکاتبه و مراسله بوده است. همچنین نظام و روش وکالتی و وساطتی که امام حسن عسکری (ع) با پایگاههای مردمی خود برگزید، روشی دیگر از روشهای بود که برای فهماندن مسئله غیبت آماده شده بود.............

شهادت امام( ع)

از ابو الادیان نقل کرده اند که گفت: من خادم امام عسکری بودم و رسائل او را به شهرهای دیگر

می بردم و جواب می آوردم،‌ در بیماری منتهی به رحلت وی هم نزد او رفتم نامه هایی را که نوشته بود به من داد و فرمود به مداین ببرم من رفتم و پس از پانزده روز برگشتم اما دیدم بانگ زاری و شیون از خانه امام بلند است و جعفر بن علی بر در خانه ایستاده به تعزیت شیعیان پاسخ می دهد. با خود گفتم اگر این مرد امام شد باشد کار امامت دگرگون خواهد شد. در این آن خادمی بیامد و به جعفر گفت کار تکفین تمام شد بیا بر جنازه برادرت نماز بگزار جعفر و همه حاضران به داخل خانه رفتند من هم رفتم و امام را کفن شده دیدم. جعفر پیش رفت تا در نماز امامت کند وقتی خواست تکبیر بگوید ناگهان کودکی با چهرة گندمگون و موئی کوتاه و مجعد و دندانهایی که بینشان گشادگی بود پیش آمد وردای جعفر را کشیده گفت: ای عم عقب برو من برای نماز بر پدرم از تو شایسته ترم جعفر در حالیکه رنگش از خشم تیره شد عقب رفت و آن کودک بر جنازه امام نماز گزارد او مهدی موعود امام دوازدهم (عج) بود.

 

 

  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 84/12/5 :: ساعت 11:14 عصر )
»» شناخت امام هادی (ع)

تولد هادی امت

در حرکت نه چندان آرام زمان به گفتة اکثر مورخان ، چشم گیتی در سال 212 هجری قمری به جمال خورشیدی روشن می شود که چکیده فضیلت ، جوهره وجود وفیض مطلق است . مولودی که یادش آرام بخش دلها وپیامش آخرین امید ونهایت آرزوی دلدادگان به خدا میگردد.

آن مولود کسی جز علی النقی امام هادی (ع) نبود آمد امام هدایتی که  روشنی بخش محفل بشری گردید وتشنگان حقیقت را از زلال هدایت که ریشه در وحی دارد  سیراب کرد .

امام هادی (ع) در بصریا ( روستایی در سه میلی مدینه ) از توابع مدینه به دنیا آمد ومکارم اخلاق ، شرافت ونجابت را چون دیگر ستارگان هدایت از خاندان نبوّت در خود جمع داشت.

پس از تولد امام هادی (ع) پدر بزرگوارش امام جواد (ع) همچون ائمه دیگر (ع) سنت شرعی مراسم  تولد از اذان در گوش راست واقامه در گوش چپ وصدقه وعقیقه را بطور کامل اجرا نمود.

سال تولد امام هادی (ع)

در باره سال وماه وروز تولد حضرت ، راویان وتاریخ نگاران اقوال مختلفی ذکر کرده اند که به برخی اشاره می گردد

1- اکثر مورخان ولادت حضرت را  در سال 212 هجری می دانند . اصول کافی ج1 ص 497 ، الارشاد ج2 ص 297 ، اعیان الشیعة ج 4 ص 252 .

2- بنا بر اقوال ضعیفی ولادت آن حضرت در سال 214 بوده است. الاتحاف بحب الاشراف  ص67 ، جوهرة الکلام ص 151 ، مرآة الجنان ج2 ص 159 .

3- مؤ لف تاریخ  الخمیس در جلد  2 صفحه 321 وصاحب مرآة الجنان در جلد 2 صفحه 159 تولد امام هادی (ع) را در روز سیزدهم رجب ذکر کرداند.

4- برخی نیز تولد امام علی النقی (ع) را در روز دو شنبه سوّم رجب ذکر کرده اند.

5- برخی منابع ، تصریح می کنند که تولد امام در ماه رجب بوده است ولی روز تولد را معین نکرده اند از جمله در بعضی از دعاها به این مطلب تصریح شده است.

بارالها ! از تو می خواهم ودرخواست دارم به حق دو مولود در ماه رجب  محمد بن علی الثانی وعلی بن محمد منتجب (امام هادی ) .

بعضی از منابع تاریخی هم از ذکر روز وماه تولد حضرت خود داری کرده وتنها به ذکر محل تولد یعنی (مدینه ) اکتفا کرده اند . الاتحاف بحب الاشراف ص67

 

نام مبارک

امام جواد (ع) پدر بزرگوار حضرت هادی (ع) نام جد بزرگوارش را (علی) که نام امیر المؤمنین وزین العابدین وسید الساجدین علی بن الحسین بود بر فرزند خود نهاد وامام هادی (ع) به حکم وراثت ، خصوصیات این دو بزرگوار را در خود داشت . او بلاغت وسخنوری را از امیر بیان منشأ بلاغت وخواستگاه فصاحت  به ارث برده بود وتقوا عبادت را از سید الساجدین.

 

کنیه

کنیه گذاری بر افراد از جمله رسمهای عرب بوده ونوعی احترام بشمار می رفته است تا جایی  که مردمان آنروز با کنیه به تفاخر می پرداختند .

      اُکَنّیهُ حینَ انادیهِ لِاُکرمه               ولا اُلَقِبهُ والسوأة اللقب

هنگامی که او را می خوانم با کنیه او را صدا می زنم وبه اولفب نمی دهم زیرا لقب دادن  ، سبک شمردن است .

ائمه (علیهم السلام) این نکته را بخوبی رعایت می کردند وحتی به اطفال خود کنیه گذاشتنه وآنان را با کنیه صدا می زدند زیرا احترام نهادن در رشد روانی وبلوغ اجتماعی فرزند اثری مهم  وژرف دارد  که امیر مؤ منان در شعر ی که به این مضمون روایت شده می فرماید

    نحنُ الکرمُ وَطِفْلُنا المهدُ یکنیٰ          إنّا إذا قعدَ اللئامُ علیٰ بساطِ العزِّ قمنا

ما  بزرگمنش  هستیم وبه فرزندانمان از زمان که در گهواره هستند کنیه می دهیم

راه ما از راه افراد پست وبی  ریشه جداست واگر آنان از راهی بروند ما از آن رو برمی گردانیم وبر یک سفره نمی نشینیم.

امام جواد (ع) به  تاسی  از امامان سلف فرزند خود را ابو الحسن خواند ودر این کنیه او را به امام موسی بن جعفر وامام رضا (ع) همانند ساخت.

محدثین وروات جهت تشخیص وتفکیک ، صفتی به ابو الحسن افزوده امام موسی بن جعفر (ع) را ابو الحسن الاول ، امام رضا (ع) را ابو الحسن الثانی وامام هادی (ع) را ابو الحسن الثالث می خوانند .

القاب  

القاب امام گوشه هایی از فضائل ،مناقب وصفات والای ایشان را به خوبی تصویر می کنند

الامین  التقی   الناصح    المتوکل   المرتضی   الفقیه    الطیب   العسکری   الوضح    الرشید   الشهید    الوفی    الخالص العالم    نقی    فتاح      هادی    نجیب    مؤتمن  



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( پنج شنبه 84/12/4 :: ساعت 4:54 عصر )
   1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

یا مقلب القلوب ....
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 18280
» درباره من

السلام علیک یا حسین تشنه لب

» آرشیو مطالب
زمستان 1384

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
رضا

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب